قوله تعالى: «و آتیْنا موسى الْکتاب و جعلْناه هدى لبنی إسْرائیل» الآیة...
کثرة ذکر الله عز و جل لموسى (ع) فى القرآن من امارات اکرامه و علامات محبته، کسى را که دوست دارند ذکر وى بسیار کنند، مصطفى (ص) گفت:«من احب شیئا اکثر ذکره»
کسى که چیزى دوست دارد پیوسته نام آن چیز مىبرد و ذکر وى میکند نبینى خداوند جهان و کردگار مهربان جل جلاله و تقدست اسمائه که موسى را گفت: «و ألْقیْت علیْک محبة منی» من دوستى خود بر تو افکندم، لا جرم بنگر تا در قرآن چند جایگاه است ذکر موسى: میقات موسى، طور موسى، وعده موسى، غربت موسى، مناجات موسى، برادر موسى، خواهر موسى، مادر موسى، همراه موسى، دریاى موسى، فرعون موسى، رنج موسى، نواخت موسى هیچیز نگذاشت از احوال و اخلاق موسى که نه در قرآن یاد کرد و مومنان را بسماع آن شاد کرد، تا بدانى که یاد کرد فراوان بار درخت دوستى است و نشان راه دوستى «و قضیْنا إلى بنی إسْرائیل فی الْکتاب» الآیة... حکم راندیم و قضا کردیم و کار از غیب بیرون آوردیم تا با خلق نمائیم که آن همه ما بودیم و همه مائیم، در ازل ما بودیم و در ابد مائیم، نیک و بد بارادت ماست، نفع و ضر بتقدیر ماست، کائنات و محدثات محکوم تکلیف و مقهور تصریف ماست، از ازل تا جاودان علم ما بر همه روان و ما را بر همه حکم و فرمان، وجود شما که خلایقاید و عدم شما بر درگاه جلال ما یکسانست، نه در هستى شما ما را منفعت، نه در نیستى شما ما را مضرت، نه کمال عزت ما را بطاعت شما حاجت.
«إنْ أحْسنْتمْ أحْسنْتمْ لأنْفسکمْ و إنْ أسأْتمْ فلها» ان احسنتم فثوابکم اکتسبتم و ان اسأتم فعذابکم اجتلبتم و الحق اعز من ان یعود الیه من افعال عبده زین أو شین جلال عزت احدیت و کمال صمدیت از آن عزیزتر و پاک تر که بطاعت مطیعان او را زینى بود یا از معصیت عاصیان درو شینى آید، اگر نیک مرد آیى خود را سود کنى، و اگر بد مرد باشى بر خود زیان آرى جلال احدیت ما را جمال صمدیت بس:
و لوجهها من وجهها قمر
و لعینها من عینها کحل
«إنْ أحْسنْتمْ أحْسنْتمْ لأنْفسکمْ» درجه عامه مومنان است در اعمال ایشان، باز درجه خواص در اعمال و احوال چنانست که بو یزید گفت در اشارت این آیت: من عمل لنفسه لا یعمل لله و من عمل لله لا یعمل لنفسه و لا یراها. و قال ابو سلیمان الدارانى: العمال فى الدنیا یعملون على وجوه کل فى عمله یطلب حظه فجاهل عمل على الغفلة و عامل عمل على العادة و خائف عمل على الرهبة و متوکل عمل على الفراغة و زاهد عمل على الخلوة و صدیق عمل على المحبة و عمال الله اقل من القلیل.
«عسى ربکمْ أنْ یرْحمکمْ» این آیت امید داران را دست آویزى قوى است و نواختى نیکو، اى عسى من رباکم و بلطفه غذاکم ان یرحمکم، آن خداوند که رایگان ترا بفضل خود بیافرید و بنعمت خود بپرورد و بلطف در حفظ و عنایت خود بداشت و از آفات و مکاره نگاه داشت، امیدست که بسرانجام رحمت کند و کارى که خود در گرفت بفضل خود بسر برد، «و إنْ عدْتمْ عدْنا» قال سهل بن عبد الله: ان عدتم الى الفرار منا عدنا الى اخذ الطریق علیکم لترجعوا الینا، این همچنانست که مصطفى (ص) گفت حکایت از الله تعالى جل جلاله: اذا علمت ان الغالب على قلب عبدى الاشتغال بى جعلت شهوة عبدى فى مسئلتى و مناجاتى، فاذا کان عبدى کذلک فاراد ان یسهو عنى حلت بینه و بین السهو عنى.
«إن هذا الْقرْآن یهْدی للتی هی أقْوم» قرآن دلیلى ظاهرست و رهروان را و چراغى روشن جویندگان را، همى اهل حق را دل گشاید و بسوى حق راه نماید، پس اگر جوینده با تقصیر بود و در نظر وى قصور بود و از عنایت حق دور بود قرآن مرور اسباب ضلالت و عمایت بود، چنانک الله تعالى گفت: «و هو علیْهمْ عمى»، نه از آنک در دلیل قصور آمد که دلیل همانست که چراغ هدى از نور اعظم تابانست اما نگرنده قاصر آمد و از دیدار آن محجوب همچون نور روز که جهان از آن پرست و نابینا از آن محروم: خورشید نه مجرم ار کسى بینا نیست.
«و یدْع الْإنْسان بالشر دعاءه بالْخیْر» الآیة... قال سهل: اسلم الدعوات الذکر و ترک الاختیار فى الدعاء و السوال، لان فى الذکر الکفایة و ربما یدعو الانسان و یسئل ما فیه هلاکه و هو لا یشعر الا ترى ان الله یقول: «و یدْع الْإنْسان بالشر دعاءه بالْخیْر» و الذاکر على الدوام التارک للاختیار فى الدعاء و السوال مبذول له افضل الرغائب و ساقط عنه آفات السوال و الاختیار.
قال النبی (ص) حاکیا عن ربه: من شغله ذکرى عن مسئلتى اعطیته افضل ما اعطى السائلین.